برگرفته از کتاب: 101 اختراع بیفایده ژاپنی: هنر چیندوگو و جعبه بزرگ بنتو از اختراعات بیهوده ژاپنی.
مقدمه
در مسیر دیزاین، معمولاً طراحان با دستیابی به فرمهای زیبا و یا کارکردهایی جذاب در پی رفع مشکلاند. اما تابهحال فکر کردهاید که شاید مسیر فکری طراحی میتواند طی کند میتواند بجای پیروی از این مسیرهای سختگیرانه و صلب، سمتوسویی دیگر بگیرد و خروجی روند را در گرو هیچکدام از این مؤلفهها قرار ندهد؟ برایتان پیشآمده است که برای مشکلاتی که آنقدرها هم به چشم نیاید مسیر طراحی خود را تغییر بدهید و بر مشکلات کوچکتر و فراگیرتر تمرکز کنید؟ مثلاً برای حساسیتهای فصلی طولانی به فکر محصولی برای پاککردن مدامِ بینی باشید، یا بخواهید از گربه خود برای تمیزکردن سطوح استفاده کنید یا حتی هنگام چرتزدن در مترو و اتوبوس مرتباً از لیزخوردن سرتان از شیشه به ستوه آمده بباشید و فکری بحالش کنید؟ چیندوگو در پاسخ بر همچنین دغدغههایی به وجود آمده است. محصولاتی که نمیدانید آنها را در چه دستهای قرار بدهید، شاید بهصورت موقت کارتان را راه بیندازند؛ ولی از استفاده آنها خجالت بکشید و زیادی غیرمعقول باشند.

“همیشه مفید نیست، کاملاً بیفایده هم نیست” این عبارتی است که در پشت جلد کتاب چیندوگو، هنر ژاپنی نوشته شده است. محصولاتی که در قلمرو چیندوگو قرار میگیرند، محصولاتی هستند که شما را به فکر فرومیبرند و مابین کارکرد و هنر معلقاند. محصولاتی که شاید در دید اول به نظر خندهدار بیایند، شما را یاد سبک دادا بیندازند و حتی یادآور محصولاتی شوند که در تبلیغات تلویزیونی بهعنوان محصولات عمدتاً بیفایده تبلیغ میشوند. اما اگر نگاهی دوباره به آنها بیندازیم متوجه میشویم آنها کاملاً بیفایده نیستند.
اصطلاح چیندوگو را کنجی کاواکامی برای اولینبار در سال 1995 به جهان معرفی کرد، چیندوگو (珍道具) که در لغت به معنای “ابزار کنجکاو” است.درست است که این ابزار در بسیاری مواقع”بیفایده” به نظر میرسند؛ اما برخلاف ظهرشان هدفی عمیق را دنبال میکنند و در پی ارائه راهکاری عملی برای رفع یک مشکل هستند و باوجودآنکه پوچ و احمقانه به نظر میآیند، برای مخترعان و طراحان چیندوگو این قضاوتها و برداشتها اهمیتی ندارد و همین که دست به آزمون و خطاهایی برای مشکل ردهاند و مشکلات کوچک را نادیده نگرفتند، ارزشمند است.




در دهه 1990 اغلب در کتابفروشی ها مجلاتی از مجموعه اختراعات ژاپنی بی مصرف در فروشگاهها مطرح شدند. حدود صد محصول که با صراحتی بی نظیر عکسبرداری و توصیف میشدند و سایر محصولات مصرفی را به روشهای ظاهری عجیب و غریب ترکیب میکردند: چاپستیکهایی که با پنکه برقی مینیاتوری سعی در خنک کردن نودلهای رامن در مسیر رسیدن به دهان بودند. کلاهی که با مکشی که به پنجره در مترو دارد میگذارد راحت بخوابید، زانو بندهای زمین پاک کن کودک که همزمان با محافظت از پای کودک شما زمین را هم پاک میکند، چتری که آب باران را ذخیره میکند و غیره. چنین محصولاتی برای افراد هم قابل قبول و هم غیرقابل قبول بودند.




اما چه شد که کاواکامی به سراغ این محصولات رفت؟ کاواکامی در رشته مهندسی هوانوردی در دانشگاه توکای تحصیل میکرد و در سال 1967 بهمنظور حمایت از اعتراضات دانشجویی دانشگاه را ترک کرد. سالها بعد، او متوجه شد که در برنامهاش بیشتر جامعه هدفش زنان خانهدار ژاپنی گروه هدفش هستند و وقتی محتوای ارائی کم بود، او محصولاتی از خودش را بهعنوان یک شوخی با سرمایهداری برای آنها مطرح میکرد. ندا
کنجی کاواکامی 71 ساله، می گوید که « از ماتریالیسم و اینکه چگونه همه چیز به یک کالا تبدیل میشود، متنفراست”. و ادامه میدهد:”ماهیتی کارکردی در چیندوگو وجود دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت. محصولاتی که خواه و ناخواه مفید هستند و مردم میتوانند از آنها استفاده کنند، اما احتمالاً به دلیل شرم از استفاده از آنها برایشان دشوار است،چون محصولات چیندوگو سبک و سیاقی متفاوت از کالاهای عملکردگرا و لوکس در جامعه ژاپن دارند.
او حتی با جود انعطاف کارکردی که برای چیندوگو قائل است، آن را به مجموعهای از اصول پایبند کرده است، ده فرمان چیندوگو به شرح زیر است:
چیندوگو نمیتواند برای استفاده واقعی باشد و باید ازنقطهنظر عملی بیفایده باشند.
یک چیندوگو باید وجود داشته باشد و چیزی باشد که واقعاً بتوانید آن را لمس کنید و در دست نگه دارید، حتی اگر قرار نباشد از آن استفاده کنید.
بایستی روحی هرجومرجطلب در هر چیندوگو جریان داشته باشد – اختراعات چیندوگو نشاندهنده آزادی (تقریباً) بیفایدهبودن و به چالش کشیدن نیاز تاریخی ما به سودمندی است.
محصولات چیندوگو بایستی برای زندگی روزمره باشند و برای همه در سراسر جهان برای زندگی روزمره مفید (یا بیفایده) باشند.
چیندوگو برای فروش نیست؛ زیرا این برخلاف روح هنری حاکم بر آن است.
طنز تنها دلیل ایجاد یک چیندوگو نیست، حتی اگر چیندوگو ذاتاً دمدمیمزاج و خندهدار باشد، دلیل اصلی ایجاد آن حل مشکل است.
چیندوگو پروپاگاندایی نیست، چیندوگوها معصوم و بیگناه هستند و با نیت خوب ساخته شدهاند. آنها باید فقط برای استفاده (یا عدم استفاده) ایجاد شوند.
چیندوگو هرگز تابو نیست و باید استانداردهای اساسی جامعه را رعایت کند.
چیندوگو را نمیتوان ثبت اختراع کرد و نمیتواند دارای حق چاپ یا حق اختراع باشد و برای بهاشتراکگذاری با بقیه جهان ساخته شده است.
چیندوگو محصولاتی بدون تعصب هستند و هرکسی باید شانس مساوی برای لذتبردن از هر چیندوگو داشته باشند.
آنها نباید بهعنوان یک اظهارنظر انحرافی یا کنایهآمیز در مورد وضعیت تأسفبار نوع بشر ایجاد شوند.





این اصول منجر به اختراع محصولاتی شد که جذابیت و سرگرمی زیادی را در کشور خود به همراه داشتند. کتابهای اختراعات ژاپنی درست در زمان مناسب در غرب هم منتشر شدند و تصویر ژاپن را از یک مبتکر ترسناک و نیروگاه اقتصادی به کشوری دروننگر و جذاب و حتی متشکل از وسواسها و افراد عجیبوغریب تغییر داد.
البته گفتنی است که در مواردی، کاواکامی بعضی از قوانین خود را زیر پا میگذارد و اجازه تجاریسازی چیندوگو را میدهد چرا که در راستای اهداف سیاسی چیندوگو مثلاً بخشی از درآمد حاصله صرف حذف مینهای زمینی در کامبوج شده است. او دراینرابطه میگوید: «وظیفه ما بهعنوان کشورهای صنعتی ثروتمند این است که به فقرا کمک کنیم، من بسیار نگران شکاف بین کشورهای ثروتمند و فقیر هستم. اگر به بزرگی مشکل فکر کنید، آشفتگی سیاسی و اقتصادی در ژاپن به یک موضوع جزئی تبدیل میشود.» و باگذشت زمان متوجه میشوید که چیندوگو عجیب، سرگرمکننده یا حتی ناراحتکننده است، اما واقعاً نمیتوان چیندوگو را بیفایده خطاب کرد.
میراث کاواکامی تا به امروز درحالتوسعه است او در مصاحبهای با ژاپن تایمز در سال 2001 گفت: «همیشه فرآیندی در محصولات آنالوگ وجود دارد و این فرایندها خود میتوانند به هدفی اصلی تبدیل شود. ما آنالوگ فکر میکنیم. شاید مسیر دریافت ایدههای ما دیجیتال شده باشد، اما انگشتان دست، آنالوگ هستند. ورودیها و خروجیهای محصول بدن انسان همیشه در روندی آنالوگ هستند. “اگر به محصولات دیجیتال نگاه کنید، همه آنها مردم را منزوی میکنند و آنها را در دنیای کوچک خود رها میکنند و لذت برقراری ارتباط با دیگران را از آنها سلب میکنند… نمیتوانم انکار کنم که آنها زندگی را هیجانانگیزتر و راحتتر میکنند، اما آنها روابط را سطحیتر کردند.»
در اصل، چیندوگو مشابه انقلاب صنعتی در بریتانیا است، تفاوت بزرگ آن در این است که درحالیکه بیشتر اختراعات باهدف راحتتر کردن زندگی انجام میشوند، چیندوگو نسبت به محصولات مشابه و پیش از خودش اتفاقاً دارای معایب بیشتری هم است و مردم نمیتوانند آنها را بفروشند، اما ذات خلاقانهای دارد که خود را در چارچوب کارکرد و سود زندانی نکرده است تا به امروز ژاپن از چیندوگو هنوز سیر نشده است و بقیه دنیا نیز به دنبال آن هستند.
بنابراین، بله، آنها ممکن است چیندوگو ها خلاقیتهای عجیبوغریبی باشند که شبیه به آشغال به نظر میرسند، اما در واقع بهنوعی هنر (یا شاید ضد هنر) باشند و از شما میخواهند که آنها را جدی نگیرید. به روح هرج ومرج طلبانه و طغیانگر خود برگردید: «چیندوگو اشیایی ساخته دست بشر هستند که از زنجیرهای سودمندی رها شدهاند و بیانگر آزادی اندیشه و عمل هستند.

چیندوگو راه خود را حتی به دنیای دیجیتال هم بازکرده است و بسیاری از مردم چیندوگو را دوست دارند و با اختراعات عجیب خود به این جنبش کمک کردند. کافیست نگاهی به هشتگ چیندوگو #chindogu در اینستاگرام، توییتر و سایر شبکههای اجتماعی، بیندازید تا متوجه شوید که هنوز محبوبیت این مقوله بهصورت وافری وجود دارد و بسیاری افراد از آن برای بروز خلاقیتهای شخصی خود استفاده میکنند.
منابع
Patton, A., & Bannerot, R. (2002). Chindogu: a problem solving strategy for transforming uselessness into fearlessness. Paper IA, 2, 20-22.
https://weburbanist.com/2018/11/07/we-could-all-use-a-little-more-chindogu-the-japanese-art-of-useless-inventions/




