در نخستین اپیزود ویدئوکست زاین، گفتگویی میان بیژن، وحید و نگین شکل گرفت که به بررسی رابطهی دیزاین و بحران اختصاص داشت. موضوعی که نه تنها با شرایط اخیر ایران، بلکه با تاریخ طولانی بحرانهای طبیعی و انسانی در کشور پیوندی عمیق دارد. این مقاله بر اساس نکات مطرحشده در این گفتگو، به بازخوانی تجربههای فردی و جمعی و به نقش بالقوهی دیزاین در مدیریت و بازاندیشی بحران میپردازد.
بحران در تجربهی زیسته
وحید از منظر کسی که در دل ایران حضور داشته سخن میگوید. او یادآور میشود که در روزهای پرتنش، آنچه بیش از هر چیز اهمیت داشته نه انجام پروژهای طراحیمحور، بلکه تلاش برای آرام نگاه داشتن خانواده و دوستان بوده است. فضای روانی ملتهب، حتی در تهران، باعث شد بسیاری به دنبال امنیت نسبی به شهرهای دیگر پناه ببرند.
در مقابل، نگین که خارج از ایران زندگی میکرد، تجربهای متفاوت اما همسنگ را بازگو میکند: استرس ناشی از ناآگاهی، ناتوانی در کمک مستقیم و اضطراب از آیندهی نامعلوم. او بر این نکته تأکید میکند که بحرانها در ایران امری تازه نیستند؛ از جنگ هشتساله گرفته تا کمبود آب، تنشهای سیاسی، زلزله و سیل، همه بخشی از حافظهی جمعی جامعه محسوب میشوند.
رسانه، اطلاعات و اعتماد عمومی
نقش رسانهها و شبکههای اجتماعی در دوران بحران یکی از محورهای کلیدی گفتگوست. وحید به وضوح شبی را به یاد میآورد که پیام دونالد ترامپ در مورد تخلیهی تهران موجی از وحشت ایجاد کرد. بیژن این تجربه را گسترش میدهد و بر دشواری مردم در تشخیص حقیقت میان روایتهای متناقض گروههای سیاسی مختلف تأکید میکند. او پیشنهاد میدهد که گروههای کوچک و متنوع خانوادگی یا اجتماعی میتوانند نقش فیلتر اطلاعاتی را ایفا کنند؛ مدلی جمعی برای سنجش صحت دادهها و تصمیمگیری.
تجربهی شخصی او از سیل انگلستان نیز نشان میدهد که چگونه ابزار سادهای مانند رادیوی موجود در تلفن همراه که کمتر از آن استفاده میکنیم، میتواند در شرایط قطع کامل ارتباطات حیاتی باشد.
دیزاین برای آمادگی و پیشگیری
نگین بر اهمیت دیزاین خدمات و سیستمهای هشدار تأکید میکند. او نمونهی هلند را مطرح میسازد: آژیرهای ماهانه، کدهای هشدار روشن و آموزش عمومی برای شرایط اضطراری. این تجربه را با ایران مقایسه میکند، جایی که با وجود قرار گرفتن مکرر در معرض بلایای طبیعی، هیچ پروتکل منسجم و آموزش سازمانیافتهای وجود ندارد.
در همین راستا، او به ظهور فناوریهای نوین مانند هوش مصنوعی اشاره میکند؛ پدیدهای که هم میتواند ابزار مدیریت بحران باشد و هم ابزاری برای تولید اخبار جعلی و گمراهکننده.
تاریخچهی مدیریت بحران در ایران
بخش دیگری از گفتگو به گذشته بازمیگردد. از وضعیت قرمز و پناهگاههای ساختهشده در دوران جنگ ایران و عراق گرفته تا زیرساختهایی که پیش از انقلاب برای مقابله با تهدیدهای احتمالی شوروی ایجاد شده بودند. نگین پیشنهاد میدهد که حتی شبکههای سنتی مانند مساجد و سیستمهای صوتی آنها میتوانند در مواقع بحران برای اطلاعرسانی سریع و گسترده به کار گرفته شوند. وحید نیز بار دیگر بر ضرورت وجود گروههای مورد اعتماد و پلتفرمهای راستیآزمایی مانند «فکتنامه» تأکید میکند.
تفکر انتقادی و سواد رسانهای
یکی از کاستیهای مهمی که نگین به آن اشاره میکند، غیبت آموزش تفکر انتقادی در مدارس ایران است. او توضیح میدهد که در نبود چنین مهارتی، مردم اخبار را بر اساس تعصبات شخصی تفسیر میکنند، پدیدهای که به گسترش برداشتهای متفاوت و گاه نادرست میانجامد. به باور او، گنجاندن تفکر انتقادی و سواد رسانهای در برنامههای درسی میتواند به مردم در جهتیابی میان روایتهای مغرضانه در دوران بحران کمک کند.
دیزاین و فلسفههای غایب
بیژن از زاویهای نظریتر به بحث ورود میکند و یادآور میشود که نبود فلسفهی انسانمحور (Human-Centered Design) در ساختارهای کلان ایران مانع بزرگی برای آمادگی مؤثر در برابر بحران است. سیاستها و تخصیص بودجه غالباً رفاه و نیازهای مردم را در اولویت قرار نمیدهند و همین موضوع فاصلهی میان طراحی و زندگی روزمره را تشدید میکند.
او همچنین بر اهمیت دیزاین برای جمعیتهای آسیبپذیر تأکید میکند. از مهاجران و سالمندان گرفته تا افراد دارای معلولیت، گروههایی هستند که اگر راهحلهای طراحیشده برای آنها به درستی کار کند، به احتمال زیاد برای همهی جامعه در دوران بحران سودمند خواهد بود. در طراحی برای بحران، نباید فراموش کنیم که اکثر انسانها در شرایط بحرانی توانایی های شناختی کمتری دارند.
دیزاین فرآیندها و نقشها
بیژن بحث را فراتر از محصول یا خدمت میبرد و پیشنهاد میکند که طراحان باید بر فرآیندهای تصمیمگیری در زمان بحران نیز اثر بگذارند. به باور او، طراحی ابزارها و روشهایی که به تصمیمگیرندگان کمک کند انتخابهای مؤثرتر و همدلانهتر انجام دهند، بخشی ضروری از دیزاین بحران است.
از نگاه او، این کار تنها در سطح فردی معنا ندارد، بلکه نیازمند دیزاین جامعهمحور است. آموزش شهروندان دربارهی مسئولیتهایشان در قبال دیگران، بهویژه در بحران، باید بخشی از رویکرد طراحی باشد. برای تحقق این امر، تعریف نقشهایی مانند «تسهیلگر» که اعتماد میان مردم و تصمیمگیرندگان را تقویت میکنند، میتواند راهگشا باشد.
دیزاین و تابآوری روانی
بحث در نهایت به جنبههای روانی بحران پیوند میخورد. وحید خاطرهای از یک پست اینستاگرامی را بازگو میکند که در آن خانوادهای برای آرامش کودک خود برچسبهایی تزئینی روی پنجرهها چسبانده بودند. بیژن این واکنش را مصداقی از خلاقیت فوری و راهحلهای غیررسمی ایرانیان میداند؛ تدابیری که هرچند ساده، میتوانند بخشی از طراحی برای تابآوری روانی باشند.
نگین نیز بر اهمیت دیزاین پس از بحران تأکید میکند و نمونهی ژاپن را یادآور میشود؛ جایی که هنر و انیمه به ابزاری برای پردازش جمعی آسیبهای جنگ جهانی دوم بدل شدند. او پیشنهاد میکند که بسترهایی برای روایتگری مستقل – از طریق هنر، شعر، دیزاین یا پادکست – فراهم شود تا افراد بتوانند تجربههای خود را بازگو کرده و جامعه به شکلی جمعی با آسیبهای خود مواجه شود.
جمعبندی: ضرورت بازاندیشی در دیزاین بحران
گفتگوی اپیزود نخست ویدئوکست زاین نشان میدهد که دیزاین میتواند نقشی اساسی در مدیریت بحران داشته باشد، اما این نقش در ایران همچنان کمتر از ظرفیت واقعی آن به کار گرفته شده است. از نبود پروتکلهای پیشگیرانه گرفته تا فقدان آموزش تفکر انتقادی، کمبود ابزارهای اطلاعرسانی قابل اعتماد و غیبت فلسفهی انسانمحور در سیاستگذاری، همگی چالشهایی هستند که جامعه با آنها روبهرو است.
با این حال، خلاقیت مردم در مواجهه با شرایط دشوار، نقطهی اتکایی برای بازاندیشی و توسعهی دیزاین بحران در ایران به شمار میرود. بازتعریف نقش طراحان – نه تنها بهعنوان تولیدکنندگان ابزار و خدمات، بلکه بهعنوان تسهیلگران اجتماعی، معماران فرآیندهای تصمیمگیری و حامیان تابآوری روانی – میتواند گامی مؤثر در مسیر آینده باشد.
برای دیدن نسخه کامل این گفتگو به کانال یوتیوب زاین بپیوندید: