ساخت

ساخت[1] construction. ــ که از ریشهٔ لاتین «کان»[2] con. به معنای ‹باهم› یا ‹بههم› و «استروئِره»[3] struere. به معنای ‹ساختن› است ــ هم به فرایند و هم به نتیجهٔ تولید روشمند و هدفمند یک (←) مصنوع مادی یا غیرمادی اشاره دارد. ساخت همچنین رابطهٔ مشخصی بین (←) فرم و (←) کارکرد برقرار میکند. این اصطلاح اغلب، […]
ساختگرایی

ساختگرایی[1] constructivism. یک اصطلاح عمومی است که در زمینههای فلسفی گوناگونی بهکار میرود؛ زمینههایی که به مفهوم (←) ساخت و ظهور آن در عرصههای علمی و دانشگاهی قرن بیستم میپردازند. ساختگرایی، بهویژه در اوایل قرن بیستم، تأثیر بسزایی در هنرهای تجسمی، بنیانهای نوین ریاضیات در بحبوحهٔ بحران بنیادین، نظریهٔ علمی توسعهیافته در مدارس اِرلانگِن و […]