کنشگری زیباییشناسانه در مرز فرم و معنا
مقدمه
در نظریههای طراحی، مفهوم «کارکرد» مدتها یکی از ارکان مرکزی در فهم طراحی صنعتی بوده است. با این حال، از دهه ۱۹۹۰ به بعد، با ظهور گرایشهایی چون طراحی انتقادی (Critical Design)، رویکردهای تازهای در برابر طراحی اثباتگرا (Affirmative Design) شکل گرفتند. آنتونی دان و فیونا ربی، از مهمترین نظریهپردازان این حوزه، طراحی را نه ابزاری برای حل مسائل بازار، بلکه رسانهای برای اندیشیدن به ابعاد سیاسی، اخلاقی، و فرهنگی فناوری دانستهاند (Dunne & Raby, 2013). پرسش این است: طراحان صنعتی چگونه میتوانند در این میدان انتقادی عمل کنند؟ و چه نمونههایی از آثار آنان، نسبت فرم و معنا را به سطحی انتقادی ارتقاء دادهاند؟
طراحی انتقادی: تعریف و زمینه نظری
طراحی انتقادی، بهزعم Dunne & Raby، نوعی طراحی «برای تفکر» است، نه صرفاً طراحی «برای مصرف». در این نگاه، شیء طراحیشده یک ابزار گفتمانی است که با تولید موقعیتهای فرضی، هنجارهای تثبیتشده را به چالش میکشد. این طراحی معمولاً در قالب پروژههای مفهومی، آیندهنگر، یا شبهعملکردی بروز مییابد. هرچند ریشههای آن در طراحی تجربی و طراحی صنعتی نیز قابل ردگیری است.
طراحی صنعتی بهمثابه بستر انتقاد
گرچه طراحی انتقادی غالباً با آثار گالریمحور یا آکادمیک گره خورده، بسیاری از طراحان صنعتی نیز با بهرهگیری از زبان محصول، به خلق آثاری دست زدهاند که واجد ابعاد انتقادی و تفسیری است. در این بخش، با تحلیل چند نمونه شاخص، این امکان بررسی میشود.
1. فیلیپ استارک (Philippe Starck) و کنایه به کارکرد

این شیء با ظاهر مجسمهگونهاش، بهجای کارایی، بر فرم، بیگانگی و زیباییشناسی اغراقشده تأکید میکند. استارک خود اذعان میکند که «این شیء، گفتوگویی است درباره طراحی، نه یک ابزار خانگی.» این اثر، مرز میان طراحی صنعتی و طراحی مفهومی را درهم میشکند (Sudjic, 2009).
2. مارتینو گامپر (Martino Gamper) و طردِ فرم ایدهآل

گامپر در این پروژه، با ترکیب اجزای صندلیهای قدیمی و بلااستفاده، صد صندلی منحصربهفرد ساخت. هیچکدام از صندلیها از نظر ارگونومی، هماهنگی، یا ساختار بهینه نیستند، اما هر یک حامل بیانی شخصی و تاریخیاند.
این پروژه، درواقع نقدی بر استانداردسازی، مصرف انبوه، و زیباییشناسی صنعتی است. در این آثار، «نقص» به ابزار زیباییشناسی و کنشگری تبدیل میشود.
3- یرسی سیمور (Jerszy Seymour) و سیاست مشارکت

سیمور صندلیهایی طراحی میکند که در ورکشاپهای عمومی با مواد خام و ابزار ابتدایی ساخته میشوند. مشارکت افراد، بخشی از فرایند طراحی است.
این پروژه، طراحی را از دست طراح حرفهای رها میکند و به مردم بازمیگرداند. در اینجا طراحی نه «محصول نهایی» بلکه فرایندی سیاسی و جمعی است (Tonkinwise, 2011).
4- کنستانتین گرچیچ (Konstantin Grcic) و زیباییشناسی ضد سرمایهداری

این چراغ قابلحمل با ظاهری صنعتی و کاربردی، طراحیای دارد که از زیباییشناسی مینیمال و ابزار کارگری الهام گرفته است. فرمی ضد-لوکس، سرد، اما صادقانه دارد.
کنستانتین گرچیچ با دوری از جذابیتهای صوری و گرایش به صداقت مادی، طراحی را در خدمت «بیطرفی سیاسی» قرار میدهد. این رویکرد، در برابر زیباییشناسی سرمایهدارانهای میایستد که طراحی را به «کالا-فرم» تقلیل میدهد (Fallan, 2010).
نتیجهگیری
طراحی انتقادی، نه صرفاً از طریق پروژههای مفهومی، بلکه در بطن طراحی صنعتی نیز امکانپذیر است. آثاری که در ظاهر در خدمت بازارند، میتوانند حامل بار معنایی، کنایه، و نقد باشند. این متن به دنبال نشان دادن آن بود که طراحانی چون فیلیپ استارک یا گامپر، با استفاده از فرم، عدمکارایی، مشارکت یا ابهام، طراحی صنعتی را به سطحی گفتمانی و تفسیری ارتقاء میدهند.
در این سطح، طراحی صنعتی از سطح «حل مسئله» عبور کرده و به زبانِ انتقادیِ فرم بدل میشود- زبانی برای اندیشیدن، نه فقط مصرف.
منابع:
-Dunne, A., & Raby, F. (2013). Speculative Everything: Design, Fiction, and Social Dreaming. MIT Press.
-Sudjic, D. (2009). The Language of Things. Penguin.
-Gamper, M. (2007). 100 Chairs in 100 Days. Dent-De-Leone.
-Tonkinwise, C. (2011). A Taste for Practices: Unrepressing Style in Design Thinking. Design Studies.
-Fallan, K. (2010). Designing Modern Norway. Ashgate. -Margolin, V. (2002). The Politics of the Artificial: Essays on Design and Design Studies. University of Chicago Press.