واژهٔ «کامیونیکِیشن»،[1]
communications. که برابرگزیدهاش «ارتباطات» است، به معنای تقسیم و همرسانی کردن یا بهاشتراک گذاشتن و، در برگردان تحتاللفظی، عمومی یا اشتراکی کردن است. این واژه ریشهٔ لاتین دارد و از «کامیونیکِر» یا «کُمونیس»[2]
communicare or communis. اشتقاق یافته است. کمونیس ترکیبی از «کُم» ــ به معنای «باهم» یا «مشترک» ــ و مونیا ــ به معنای دیوارهای دفاعی ــ است، که با «موروس» ــ به معنای دیوار ــ در ارتباط است.[3]
com (meaning “together,” “common”) and moenia (“defensive walls”) which is related to murus (“wall”). در ترجمهٔ کامل تحتاللفظی از لاتین، «کامیونیکِیشن» را میتوان چیزی در امتداد خطوط «راه رفتن بین دیوارهای مشترک» توصیف کرد. این توصیف به یک تناقضِ در نظر اول عجیب و درنهایت پذیرفتنی میانجامد: نشان میدهد که ارتباط اساساً فرآیندی محدود است. به عبارت دیگر، نشان از آن دارد که ارتباطْ مبتنی بر انحصار است، نه (←) انضمام باز.
با قدری تأمل، تناقض موجود در تعریف فراگیر ارتباطاتْ معقول مینماید، زیرا آنان که باهم بهنوعی ارتباط میگیرند زبان مشترک و بینشِ همسان و دانش همسازی دارند؛ دانش و بینشی آکنده از نشانههای ربطدهنده ــ ازجمله پوشش، حرکات و زبان بدن ــ که، در نظر افراد، هرکه با زبان رسمی یا فرهنگ بومیشان آشنا نیست را بیگانه جلوه میدهد. این یک واقعیت مشکلزاست زیرا، چه از منظر تاریخی و چه از منظر کنونی، ارتباطات ــ حتی ازلحاظ عقیدتی ــ قویاً مروج و مستلزم گشودگی و یکپارچگی معرفی شده است و طراحی، بهطور خاص، اغلب مدعی آن بوده که توسعهٔ روشهای ارتباطی را برای تعداد هرچه بیشتری از افراد، و بلکه برای همه، در دستور کار دارد.
مشکلی که به آن اشاره رفت در دهههای اخیر حتی جدیتر هم شده است. افزایش مهاجرتها به بزرگتر شدن موانع فرهنگیِ منطقهای و تشدید مشکلات زبانی، از منظر ملی، منجر شده است ــ که به تبعیضهای اجتماعی دامن میزند و پیوندهای ارتباطی را به ورطهٔ نابودی میکشاند. از سوی دیگر، این پیچیدگی صورتهای ترکیبیِ زبان را پدید آورده و ابزارهای ارتباطی دیگری ایجاد کرده، که دشواری تعریف رسانههای ارتباطی[4]
communication media. را دوچندان کرده است.
این زبانهای موازی، که هرکدام رمزگان ارتباطی خود را دارند، حتی در یک اجتماع زبانی گسترده نیز بهوجود میآیند. بهعنوان مثال، جوانان مدام زبانها و نشانههای رمزی خود را میسازند، تا ازطرفی یک گروه ــ یا زیرگروه ــ متحد شمرده شوند و از سوی دیگر نسبتبه بقیهٔ افراد جامعه تمایز پیدا کنند. پدیدهٔ مشابه این زمانی رخ میدهد که برخی از گروههای حرفهای از زبان فنی و عبارات اصطلاحی بهره میگیرند و، با این کارشان، از امکان برقراری هرگونه ارتباط عمومی چشمپوشی ــ یا حتی امتناع ــ میورزند، تا امتیاز و یگانگی خود را بهنمایش بگذارند.
لازم است بدانیم تعابیر و عباراتی که بههرصورت، دستکم تا حدی، از انگیزهٔ ارتباط جهانی فاصله میگیرند، خواهناخواه در پویایی زبان و تولید سایر شکلهای بیان نقش دارند؛ به عبارت دیگر، سبب توسعهٔ ارتباطات (←) اجتماعی میشوند. این موضوع در دنیای جهانیشدهٔ کنونی بیشتر صادق است، زیرا بسیاری از مردم در تلاشاند، بسته به حال و وضعشان، یاد بگیرند خود را با جهانهای زبانی دیگر سازگار کنند و حتی هوشمندانه آنها بهبازی بگیرند (← جهانی شدن).
تغییر و تحولات اینچنینِ ارتباطات پیامدهای مهمی برای طراحی دارد، زیرا تلاش طراحی از دیرباز ایجاد و پیشنهاد وسایل ارتباطیای بوده است که برای همهٔ مردم جهان آشنا باشند. درعینحال، بایستی توجه داشته باشیم که ما با طراحی در خلأ مواجه نیستیم. طراحی، همانند هر زبان دیگری، نشانهها و علائم خاص خود را گسترده است که برقراری ارتباط با محصولات و سامانههایش را از این طریق برای کاربران ممکن میکند. همهٔ چیزهای طراحیشده، بدون استثنا، ازطریق فرم ــ که دربرگیرندهٔ ماهیت رنگ و کیفیت صوتی، لمسی یا بویشی نیز هست ــ حسی را در وجود ما برمیانگیزند، که خود بیانگر ارزش، کارکرد، ابزار تعامل، روابط ذهنی یا عاطفی احتمالی ــ (←) معناشناسی محصول ــ و … است. خدمات نیز، زمانیکه بهدقت طراحی شوند، همین کار را انجام میدهند؛ حرکتها، رفتارها، و روالهای معمول در صنعت خدمات همواره، توسط علائم و (←) نمادها، ایجاد معنا میکنند. برای مثال، کارکنان هتل بعد از آنکه دستشویی را تمیز کردند، انتهای دستمال توالت را تا میزنند: انتهای تاشدهٔ لولهٔ دستمال توالت نشان میدهد آنجا تمیز شده است.
البته مسلماً فقط محصولات و خدمات نیستند که سعی در برقراری ارتباط با مردم دارند؛ مردم هم ازطریق محصولاتی مانند خودرو، لباس، ساعت، عینک، اسباب و وسایل خانه، یا بهواسطهٔ خوردنی و نوشیدنیهای مرجحشان به یکدیگر چیزهایی میگویند. ارتباط هیچگاه صرفاً جنبهٔ دیداری نداشته است و امروزه برقراری ارتباط از مسیر دلالتهای مفهومی حوزهٔ صوتشناسی (← طراحی صدا) و نشانکهای[5]نشانک (signal) امواج الکتریکی یا الکترومغناطیسیای است که برای جابهجایی اطلاعات استفاده میشود. ــ واژههای … Continue reading (←) لمسی، حتی ازطریق طعم و بو (← حسآمیزانه) نیز بسیار معمول است. برخی از غذاها تهیه شدهاند تا خورندگانشان را به گفتوگو ترغیب، یا در وجود ایشان شوق و شگفتی ایجاد کنند. همچنین شراب اغلب برای تقویت روحیهٔ نوشندگان و تشویقشان به معاشرت دربارهٔ خیالات مشترک یا اصلاً دربارهٔ خود شراب است که پیشنهاد میشود. همین امر درمورد رسم نوشیدن چای و قهوه هم صادق است.
رایحهها و عطرها برای تولید لذت و تأثیر بر دیگران ساخته شدهاند. ضربالمثل آلمانیای هست که میگوید: «نمیتوانم بوی او را تحمل کنم.»[6]
“Ich kann ihn nicht riechen.” اما معنایش این است که «از او خوشم نمیآید.» علم پزشکی از مدتها پیش دریافته است که حس لامسه اطلاعاتی دربارهٔ سطح، حجم و فرم منتقل میکند و حس شنوایی، جدا از آنکه بهلحاظ تجربی مهمترین منبع تشخیص خطر است، درگاه ورود اطلاعاتی اساسی است که منجر به ارتباطات معنادار میشود. اکثر طراحان چندین دهه طول کشید تا ــ چنانکه باید ــ اینها را دریابند. افرادی که یکی یا بیشتر از حواس خود را، بهطور کامل یا نسبی، ازدست دادهاند به اهمیت هر حس بهخوبی آگاهاند.
باآنکه یکایک حواس از اهمیت برخوردارند، در برقراری ارتباطات انسانی، حس بینایی از بقیه مؤثرتر شمرده میشود. این امر دلایل مختلف تاریخی و روانشناختی دارد که بسیار به آن پرداخته شده است. اینکه مثلاً، در انگلیسی، جملهٔ «میبینم» در معنای «متوجهم»[7]
the expression “I see” meaning “I understand.” نیز بهکار میرود شاهدی بر همین ماجراست. بیجهت نیست که تأیید بصری[8]
optical verification. همواره ملاک قابلاعتماد و عینی واقعیات بهحساب آمده است. بر همین اساس، طراحی تقریباً همیشه، هنگام تشکیل ساختارهای ارتباطی،[9]
communication structures. در درجهٔ اول به بُعد دیداری میپردازد (← تجسم).
بااینحال، با توجه به تنوع مصنوعاتی که طراحی میطلبند و موادی که در دسترس است، طراحیِ چیزهای دیداری کار بسیاری میبرد. برای مثال، حروفنگاری نگاشتاریای[10]
the graphic lettering. که در ثبت زبان کاربرد داشته را درنظر آورید (← نویسهنگاری). مجموعهٔ تقریباً بینهایتی از قلمهای مشتمل بر نویسهها ــ که خود شامل حروف و نمادها هستند ــ برای زبانهای مختلف تولید شده است. هریک از این قلمها با ویژگیهای خاص و در حالات گوناگون ــ چون ضخامت/نازکی، بزرگی/کوچکی، راست/مورببودگی ــ طراحی شدهاند. بعد از گزینش قلم، دست طراح باز است که قلمهای انتخابی را به انواع صورتها در کنار هم بهکار ببرد (← صفحهآرایی). آنگاه، صفحاتی که پر از نویسههای مختلفاند را بهسان مجموعهٔ منسجمی از عناصر دیداری بیاراید و توالی صفحات را به ترتیب ویژهای تنظیم کند. یکایک این تصمیماتِ طراحانه تأثیر بسزایی بر توجه خوانندگان و تمایل آنها به خواندن و فهمیدن دارد. فرآیند طراحی میتواند، حتی با حروف و کلمات عیناً یکسانی، متون گوناگون پدید آورد. وجود هیچ واژهٔ نگاشتهای بیتعیّن نیست، بلکه همیشه نمایانندهٔ تصمیمی از جنس طراحی است؛ تصمیمی که میزان خوانشپذیری و درکپذیری آن را تعیین میکند.
دیگر ابزارهای اساسی (←) ارتباط تصویری عبارتاند از: (←) نشانوارهها، نشانهای تجاری، نقشکها[11]نقشک (icon) تصویر شمایلیِ کوچکی است بر روی سطوح مختلف، ازجمله نمایشگرها، که نمایندۀ شیء یا برنامهای … Continue reading و (←) نمادها، که همهجا حضور فراگیری دارند و پیوسته درصدد جلبتوجهاند. (←) از تصویرنگاشتها[12]
تصویرنگاشت (pictogram) نشانهای تصویری برای بیان مفاهیم زبانی است. ــ واژههای مصوب فرهنگستان. ــ که درزمینهٔ راهنمایی، اخطار یا جلبتوجه کاربرد دارند ــ نیز نباید غافل شد. تصویرنگاشتها رسانههای مهمیاند که در فرودگاهها، ایستگاههای قطار و فروشگاههای بزرگ، بر تابلوهای اعلان و هشدار، در دفترچههای راهنما و روی بدنهٔ ماشینآلات بهکار میروند. تصویرنگاشتها زمانی استفاده میشوند که پای تبادل اطلاعات ضروری و دستورات درمیان باشد ــ آنهم به موجزترین شکل ممکن. بر کسی پوشیده نیست که این صورتهای ارتباطی، هرچقدر هم که مفید و کاربردی باشند، ممکن است آمرانه و اقتدارگرایانه نیز بهحساب آیند. بحث مناقشهبرانگیزی در حوزهٔ (←) ارتباط تصویری وجود دارد که آیا معانی پشت اینگونه نشانهها همواره لازمبهیادگیریاند، یا اینکه میتوانند، بهمثابهٔ نشانههایی شبهجوهری در یک گفتمان آموختنی، ورای تفاوتهای زبانی، چنان بنیاد ارتباطی استواری داشته باشند که درکشان بر هر کسی میسر آید. به عبارت دیگر، سؤال این است که آیا طراحی، در فرآیند ارتباطی، اعتبار بینالمللی بالقوهای دارد؟ یعنی در طراحی میتوان از اصول، الگوها و دستورالعملهایی سراغ گرفت که نزد همگان، در هر موقعیت و فرهنگی، اعتبار و استفادهٔ همسانی داشته باشند و ازطرفی تلقی و دریافت عموم مردم نسبتبه آنها یکسان باشد؟ این سؤال در همان دغدغهای ریشه دارد که اوایل متن حاضر، از احساس نیاز برای یادگیری زبانهای دیگر، حکایت میکرد؛ چیزی که از یک سو نیازمند ابزارهای ارتباطی و بیان در چهارچوب زبان مربوطه است و، از سوی دیگر، متضمن میل وافر به زبانی جهانی و مشترک، برای دستیابی به ارتباطی که «دیوارها را فرومیریزد.» طراحیِ ارتباطی در میانهٔ میدان این تناقض و استلزام دوگانه جای دارد و، با علم به ادامهدار و تجربی بودنِ فرآیندهای ارتباطی، فعالانه روی طراحیِ روشهای جدید کار میکند.
—
مؤلف: میشائیل ارلهوف | Michael Erlhoff
مترجم و ویراستار: علیرضا راستین کیا
پانوشتها[+]
↑1 |
communications. |
---|---|
↑2 |
communicare or communis. |
↑3 |
com (meaning “together,” “common”) and moenia (“defensive walls”) which is related to murus (“wall”). |
↑4 |
communication media. |
↑5 |
نشانک (signal) امواج الکتریکی یا الکترومغناطیسیای است که برای جابهجایی اطلاعات استفاده میشود. ــ واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی. |
↑6 |
“Ich kann ihn nicht riechen.” |
↑7 |
the expression “I see” meaning “I understand.” |
↑8 |
optical verification. |
↑9 |
communication structures. |
↑10 |
the graphic lettering. |
↑11 |
نقشک (icon) تصویر شمایلیِ کوچکی است بر روی سطوح مختلف، ازجمله نمایشگرها، که نمایندۀ شیء یا برنامهای رایانهای باشد. ــ واژههای مصوب فرهنگستان. |
↑12 |
تصویرنگاشت (pictogram) نشانهای تصویری برای بیان مفاهیم زبانی است. ــ واژههای مصوب فرهنگستان. |