از خمیدگی سادهٔ سیمی که یک گیرهٔ کاغذ با آن ساخته میشود تا پیچوخم ساختمان یک کلیسا، کار طراحی همواره، هرچه باشد، شامل پیوستاری از فعالیتهای ساده تا پیچیده است. بااینحال، در قرن بیستویکم، معنای اصطلاح «پیچیدگی»،[1]
complexity. متأثر از نظریههای علمی درباب (←) سازمان، نظم و (←) سامانهها، اهمیت تازهای پیدا کرده است.
دانش پیچیدگی به طرح این پرسش میپردازد که چگونه اجزای تودههای سازماننیافته و تصادفی رفتاری بهظاهر آگاهانه، شگفتانگیز و حتی سازگار از خود نشان میدهند؟ پیچیدگی، از این منظر، یک وضعیت سامانهای است که نه منظم محسوب میشود و نه بینظم، بلکه در «آستانهٔ بینظمی» است. یعنی، درکل، خصوصیات متناسبی را نشان میدهد که از درهمتنیدگی متغیرهای بههمپیوسته و پیشبینیناپذیر پدید میآیند. دستهٔ زنبورعسلها نه رهبر دارد و نه هوشی سازماندهنده؛ بااینحال، بهعنوان یک دسته، قادر است جمع اعضایش را بهسمت هدفْ نظمایش و هدایت[2]
maneuver and direct. کند. با وجود اینکه نمیتوان هوش جمعیِ دسته را از رفتار فردیِ هریک از زنبورها استنتاج کرد، «کلْ» رفتاری جمعی، چشمگیر و هماهنگ از خود بهنمایش میگذارد. این دسته میتواند حتی نسبتبه موانع پیشبینینشده واکنش داشته باشد و همچنان رفتار هماهنگ و هدفمند خود را حفظ کند. ‹کل› به اجزائش تقلیلپذیر نیست و جمعْ چیزی فراتر از اجزای تشکیلدهنده است. بنابراین، سامانههای پیچیده[3]سامانهٔ پیچیده (complex system) مجموعهای از واحداهای پرشمار و سادۀ غیرخطی است که موازی عمل میکنند و در نتیجۀ … Continue reading همگی غیرخطیاند. دانش پیچیدگی، برخلاف نظریههای تقلیلگرایانهٔ تغییر سامانه،[4]
reductionist theories of system change. میگوید بهتر است رفتار کلی را لحاظ کنیم؛ چراکه، دربارهٔ ماهیت تغییر و تحولات سامانه، از رفتار ‹کل› درک بهتری میتوان حاصل کرد تا بخشهای تعیینکنندهٔ منفردش. دانش پیچیدگی همچنین قائل بر آن است که یک سامانهٔ سازگارِ پیچیده میتواند بهمثابهٔ یک ‹کل› یاد بگیرد و سازگاری یابد ــ همانطور که در نمونههایی از دستهٔ پرندگان و زنبورها دیده میشود. به کمک قدرت محاسباتی رایانههای مدرن بود که پژوهشگران توانستند تعاملات پیچیدهٔ محیطهای چندمتغیره را ــ بهقصد مطالعهٔ پیچیدگی و حصول تحلیلهای مفید ــ مدلسازی کنند (← مدل).
ایدهٔ پیچیدگی در سالهای ۱۹۶۰، عمدتاً بهواسطهٔ آثار دو نویسنده، جِین جِیکوبز و رابرت وِنتوری، وارد فرهنگ واژگان طراحی شد. هردوی آنها در برابر ایدئولوژی مسلط دوران، یعنی (←) سادگی، تقلیلگرایی و (←) کارکردگرایی، که اغلب تداعیکنندهٔ جنبش مدرنیستی اروپا (← مدرنیّت) و بهخصوص آراء میس فَن دِر روهه[5]
Ludwig Mies van der Rohe (1886-1969). و لو کوربوزیه[6]
Charles-Édouard Jeanneret a.k.a. Le Corbusier (1887-1965). بود، موضعگیری کردند. جِین جِیکوبز، در مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی،[7]
Jane Jacobs, The Death and Life of Great American Cities (New York: Random House, 1961). میگوید که برنامهریزان شهری میتوانستند بروند در سطح خیابانها و ــ از مشاهدهٔ تعاملات درهموبرهم مردم با محیطهای ساختمانی ــ چیزهایی یاد بگیرند، عبرتهایی بپذیرند و بهتر برنامهریزی کنند. او مدعی بود، در این سطح، نوعی هوش و سازگاری مجسم وجود دارد که اصول برنامهریزی کارکردگرا آن را نادیده میگیرد. تأکید او بر پیچیدگی سازمانیافته کاملاً با روش رایجِ (←) برنامهریزی شهری مدرن در تضاد است؛ روشی که با تقسیم فرضی شهر پیچیدگی وجودی آن را به ناحیهها و قطعههای ساختمانیِ کوچکتر تقلیل میدهد و به همین واسطه میتواند با نظم و ترتیبِ منطقی و پیشبینیپذیری ساخته شود. رابرت وِنتوری نیز به تقلیل معماری (← طراحی معمارانه) به اصول اولیهٔ ساده، منطقی و کاربردی بودن (← کارکرد) واکنش نشان میداد، هرچند پذیرش او از پیچیدگیْ بیشتر در سطح ترکیببندی ساختمان و (←) زیباییشناسی آن بود. ونتوری، در کتاب پیچیدگی و تضاد در معماری،[8]
Robert Venturi, Complexity and Contradiction in Architecture (New York: Museum of Modern Art, 1966). میگوید معماریای که به سادگی و کارکردگرایی اولویت میدهد تنوع غنیِ تجربههای انسانی را نادیده گرفته است. ونتوری در حمایت از نوعی پیچیدگیِ معمارانه ــ در برنامه، ساختار، معنا و کارکرد ــ سخن بهمیان میآورد که تکلفگرایی[9]تکلفگرایی (mannerism) هنر سدهٔ شانزدهم میلادی، در اروپای غربی؛ این شیوه حدِّفاصلی میان هنر باوقار و آرام سدهٔ … Continue reading را پس میزند، اما بازتابی از گستردگی و پیچیدگی روزافزون زندگی مدرن است. رابرت ونتوری، در جواب میس فَن دِر روهه، که اظهار داشته بود «کمتر بیشتر است»، گفت: «کمتر حوصلهسربَر است.»[10]
“Less is more.” → “Less is a bore.”
این گفتمانهای نوگرا تأثیر بارزی بر معماری، طرحی صنعتی و طراحی شهری داشتهاند. در سالهای اخیر، اصول پیچیدگی در مفهومپردازی و ساخت طرحهای تعاملی نیز به جزئی جداییناپذیر تبدیل شده است. بهویژه بسیاری از سازندگان بازیهای رایانهای و ویدئویی ــ ازجمله ویل رایت، برای سیمسیتی، و اریک زیمِرمن، برای گییرهِدز ــ[11]
Will Wright’s SimCity (since 1989) and Eric Zimmerman’s Gearheads (since 1996). بهقصد تأثیرگذاری، این اصول را بهکار بستهاند و پدیدههای سطحبالایی را از تعاملات پیچیدهٔ رفتارهای ساده استخراج کردهاند.
با ظهور (←) جهانی شدن، استمرار مهاجرت به مراکز شهری و نگرانیهای فزاینده درباب (←) پایداری، دسترسپذیری و امنیت، اکنون، بیش از گذشته، از طراحان انتظار میرود نسبتبه مسائلی پیچیده دغدغهمند باشند؛ مسائلی که رسیدگی شایگان به آنها فراتر از ظرفیت و توان یک (←) رشته ــ و طبیعتاً یک طراح ــ بهتنهایی است (← مشکلات غامض). درعینحال، با ظهور شبکههای الکترونیکیِ ارتباطی (← شبکهسازی) بر بستر اینترنت نامتمرکز، قدرت تبیینیِ پیچیدگی فزونی گرفته است. این پیشرفتهای فناورانه شمار فراوانی از بازیگران اجتماعی را قادر به همکاری و تولید کرده است ــ بیآنکه لزوماً به یک رهبر متمرکز و سازماندهنده متکی باشند. درنتیجه، تجربیات نامتمرکز، پیچیده و بزرگمقیاس در خودسازماندهی فنی، اجتماعی و سیاسی، شیوههای نوگرایانهٔ رایج را ــ از شرکتهایی که ادغام عمودی داشتهاند گرفته تا ساختارهای فرمان متمرکز، و طراح بهمثابهٔ مؤلف (← طراحی مؤلف) ــ بهچالش کشیدهاند.
مآخذ:
-
Jacobs, Jane. The Death and Life of Great American Cities. New York: Random House, 1961.
-
Johnson, Steven. Emergence: The Connected Lives of Ants, Brains, Cities, and Software. New York: Scribner, 2001.
-
Taylor, Mark C. The Moment of Complexity: Emerging Network Culture. Chicago: Univ. of Chicago Press, 2001.
-
Venturi, Robert. Complexity and Contradiction in Architecture. New York: Museum of Modern Art, 1966.
← ساختشکنی، ادغام، پسانوگرایی.
—
مؤلف: جِیمِر هانت | Jamer Hunt
مترجم و ویراستار: علیرضا راستین کیا
پانوشتها[+]
↑1 |
complexity. |
---|---|
↑2 |
maneuver and direct. |
↑3 |
سامانهٔ پیچیده (complex system) مجموعهای از واحداهای پرشمار و سادۀ غیرخطی است که موازی عمل میکنند و در نتیجۀ برهمکنش موضعی آنها رفتارهای نوظهور پدید میآید. ــ واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی. |
↑4 |
reductionist theories of system change. |
↑5 |
Ludwig Mies van der Rohe (1886-1969). |
↑6 |
Charles-Édouard Jeanneret a.k.a. Le Corbusier (1887-1965). |
↑7 |
Jane Jacobs, The Death and Life of Great American Cities (New York: Random House, 1961). |
↑8 |
Robert Venturi, Complexity and Contradiction in Architecture (New York: Museum of Modern Art, 1966). |
↑9 |
تکلفگرایی (mannerism) هنر سدهٔ شانزدهم میلادی، در اروپای غربی؛ این شیوه حدِّفاصلی میان هنر باوقار و آرام سدهٔ پانزدهم و هنر بدون ادعا و زمینی سدهٔ هفدهم است و معرف بحران و ناآرامیهای مأخوذ از کشمکشهای میان درباریان و زمینداران بزرگ در اروپاست. ــ واژههای مصوب فرهنگستان. |
↑10 |
“Less is more.” → “Less is a bore.” |
↑11 |
Will Wright’s SimCity (since 1989) and Eric Zimmerman’s Gearheads (since 1996). |