واژهٔ «پرکتیس»[1]
practice. دارای چندین معنی مختلف و درعینحال مرتبط است. در سخن معمول، به فعالیتی حرفهای اشاره دارد – برای نمونه، حرفهٔ طراحان گرافیک. و نزدیک به این معنا، (←) رشتهای کاربردی[2]
applied discipline. که نه همیشه، اما برخی اوقات، فعالیت در زمینهاش در ازای دستمزد انجام میشود. بههرروی، باید توجه داشت که اصطلاح ‹پرکتیس› همواره مفهوم کنش[3]
action. را به همراه دارد. «دیسیپلین» به روشها و فرایندهایی اشاره دارد که افراد برای دستیابی به یک هدف خاص بهکار میگیرند، درحالیکه ‹پرکتیس› به کاربرد آن روشها و فرآیندها راجع است. همچنین از منظری عمومیتر، اصطلاح ‹پرکتیس› به معنی کاری مکرر یا پایدار بهمنظور کسب مهارت یا تقویت و بهبود توانایی (تمرین) است ـ همچنان که در مثل داریم «کار نیکو کردن از پر کردن است.»
مضاف بر این کاربردهای روزمره، اصطلاح ‹پرکتیس› معمولاً در زمینههای علمی یا دانشگاهی، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، مرتبط با مفهوم (←) نظریه است. این دوگانگی نظری و عملی نمایانگر تمایزی است که میان فرایند تأمل و تعمق، از یک سو، و فرایند کنش، از سوی دیگر، وجود دارد. بیتردید، یکی بدون دیگری نمیتواند واقعاً وجود داشته باشد؛ هر کنشی پیوسته نیازمند تفکر است و یافتههای اخیر در جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی از امکان ارتباط میان هر فکری با کنشی که درنهایت از فرد سرمیزند حکایت دارد (آنچه به «گردش کنش»[4]
practice turn. شناخته میشود). با این احتساب، هر بحثی دربارهٔ ماهیت ‹پرکتیس› باید در بسترهای جسمانی، کاراندامشناختی و اجتماعی[5]
material, physiological, and social contexts. صورت پذیرد. بهعبارتدیگر، هر عمل یا فعالیتی در محیطی خاص رخ میدهد که معنا و ربطش همبستهٔ آن عمل یا فعالیت است. البته این نهتنها حیطههای جسمانی و مکانی، بلکه بهعنوان یک کنش ـ که همیشه توسط موجودی ذهنی انجام میپذیرد ـ حیطههای ادراکی و توانمندیهای فیزیکی، تجربیات و انگیزهها را هم شامل میشود. زمینههای (←) اجتماعی نیز نقشی اساسی دارند، چراکه معنا و مفهوم یک کنش عمدتاً ازطریق تعامل با افراد دیگر شکل میگیرد و تعیین میشود.
گذشته از اینها، طراحی را میتوان نخست بهعنوان کنشی ــ در تمام جنبههای مختلف معناییِ بحثشده ــ تعریف کرد. دوم، میتوان طراحی را اساساً اتصال محرک اصلی بین نظریه و عمل دانست، به این دلیل که حلقهٔ وصل رابطهٔ پیچیده و اغلب پُرستیزِ تفکر و کنش است. و سوم آنکه، انتظار میرود خود طراحی ــ در پاسخ هر یک زمینههای کاربردش ــ تعریفی از خود بهدست دهد. به همین سبب، شاید بتوان گفت مدام در پی تعیین حدود و ثغورش ازلحاظ جسمانی، کاراندامشناختی و اجتماعی است.
پس، از یک سو، طراحان در واقع قادرند با ایجاد مصنوعات، سامانهها، محیطها و خدماتی که مردم در زندگی روزمرهٔ خود تجربه و استفاده میکنند به کنشها جهت دهند. و از سوی دیگر، کاربرد، معنا، و خطوربط غاییِ هر طراحی را فقط در بطن محیطی که بهکار رفته میتوان بهدرستی درک کرد.
—
مؤلف: سیمون گرند | Simon Grand
مترجم و ویراستار: علیرضا راستین کیا