بازتعریف صورت‌مسئله: مهارتی که معجزه می‌کند

بیژن آریانا

بیژن آریانا

پژوهشگر دانشگاه فن آوری چالمرز
Problem Reframing

صورت‌مسئله‌های طراحی معمولاً چندوجهی‌اند و به‌دلیل ارتباط با گروه‌های انسانی می‌توانند شامل عوامل ذهنی، توصیفی و غیرقابل‌اندازه‌گیری باشند. بنابراین، برخلاف صورت‌مسئله‌های ریاضی، ممکن است تفسیر شخصیِ افراد از یک صورت‌مسئلهٔ واحد کاملاً متفاوت باشد. همچنین ممکن است پاسخ‌های گوناگونی برای صورت‌مسئله موجود باشند که هیچ‌کدام از آن‌ها پاسخ نهایی صورت‌مسئله محسوب نشوند، و حتی این پاسخ‌ها در گذر زمان تکوین پیدا کنند. مثلاً فرض کنید که قصد دارید یک روان‌نویس مشکی بخرید که قیمت آن در محدودهٔ مشخصی باشد. صورت‌مسئلهٔ طراحی یک روان‌نویس با محدودهٔ قیمت مشخص به‌نظر صورت‌مسئلهٔ ساده‌ای است. مثلاً اگر بخواهیم آن را با طراحی خدمات دیجیتال یک شرکت بیمه، یک سیستم آب‌شیرین‌کن برای یک شهر صدهزارنفری، یک فضای شهری، یا یک دوربین دیجیتال مقایسه کنیم، پیچیدگی‌های فناوری، انسانی، اجتماعی و اقتصادی آن کمتر به‌نظر می‌رسد. اما حتی اگر ــ به‌جای طراحی ــ صرفاً یافتن و خریداری آن روان‌نویس مدنظر باشد، زمانی که به یک فروشگاه فیزیکی یا مجازی سر می‌زنید، می‌بینید که برای همین صورت‌مسئلهٔ ساده پاسخ‌های بسیار زیادی وجود دارد که حتی مقایسهٔ دقیق آن‌ها باهم برای شما دشوار است. ارزیابی افراد مختلف از این پاسخ‌ها هم متفاوت است، چراکه هرکدام انتخاب متفاوتی خواهند داشت. اگر یک پاسخ پاسخی بهتر و قطعی بود، احتمالاً چنین تنوعی از طراحی وجود نداشت. حتی شرکت‌هایی که موفق به انحصار در یک بازار خاص می‌شوند سعی می‌کنند از تک‌محصولی یا تک‌خدمتی بودن پرهیز کنند، چراکه طبیعتِ نسبیِ پاسخ‌های طراحی و تفاسیر متفاوت مشتریان از این پاسخ‌ها را درک می‌کنند.

زمانی که هم صورت‌مسئله و هم پاسخ آن جنبه‌های ذهنی و غیرقابل‌اندازه‌گیری زیادی دارند، تفسیر افراد از صورت‌مسئله متفاوت است و انسان‌ها، هم برای طرح صورت‌مسئله، هم برای درک آن، و هم برای پاسخ دادن به آن، نیاز به بهره‌گیری از توانایی‌های ذهنی خود دارند. در روند فکر کردن، بدون شک زبان و واژه‌ها نقش مهمی بازی می‌کنند. ما، در هنگام فکر کردن، اتکای زیادی به مکالمهٔ درونی خود داریم و بنابراین از واژه‌ها بهره می‌گیریم. اگر تغییری در آرایش این واژه‌ها یا خود واژه‌ها ایجاد شود، طرح، درک و یا پاسخ ما به صورت‌مسئله می‌تواند تغییر کند. ممکن است در علوم بنیادین یا ریاضیات، این ویژگی ذهنی انسان یک نقطه‌ضعف محسوب شود؛ اما در طراحی، بازتعریف مفاهیم می‌تواند فضاها و رویکردهای کاملاً جدیدی را برای ما باز کند که تا پیش از آن وجود نداشت. فضاها و رویکردهای جدید می‌تواند مسیرهای میان‌بری به ما نشان دهد که ما را از حل صورت‌مسئله‌های بغرنج می‌رهاند.

مثلاً به این صورت‌مسئله فکر کنید: یک واحد نظامی قصد دارد تا برای مدت طولانی در یک منطقهٔ صحرایی فعالیت کند و با مشکل تأمین آب روبه‌رو است. با فرض فراهم بودن فناوری و منابع مالی، چه راه‌حل‌هایی برای این واحد نظامی وجود دارد؟ تأمین آب از گیاهان موجود در منطقه؟ رساندن منظم آب از طریق محموله‌های هوابرد؟ استفاده از فیلتر برای نوشیدن آب تصفیه‌نشده؟ حمل یک دستگاه حفاری کوچک؟ تمام راه‌حل‌هایی که می‌بینید متأثر از نحوهٔ طرح صورت‌مسئلهٔ ما هستند. وقتی به یک منطقهٔ صحرایی فکر می‌کنیم، ناخودآگاه به این نتیجه می‌رسیم که تنها منابع دسترسی به آب یا آب‌های پراکندهٔ سطحی‌اند، یا آب‌های ذخیره‌شده در پوشش گیاهی، و یا آب‌های زیرزمینی. وقتی به یک واحد نظامی فکر می‌کنیم، ناخودآگاه توانایی لجستیک مطلوبش برای انتقال تجهیزات (دستگاه حفاری) یا منابع (آب) به ذهن ما می‌رسد، و همین‌طور توانایی خریداری فناوری پیشرفته (فیلتر برای نوشیدن آب تصفیه‌نشده یا وسیله‌ای که از گیاهان منطقه آب استخراج کند).

‌‌

حال تصور کنید که صورت‌مسئله را بازتعریف کنیم. تکنیک‌های زیادی برای بازتعریف صورت‌مسئله وجود دارد که یکی از آن‌ها حذف جزئیات و رسیدن به بنیان‌های اصلی صورت‌مسئله است. بنیان اصلی این صورت‌مسئله دسترسی به آب در هر نقطه از زمین است. می‌توان از این صورت‌مسئلهٔ بنیادی به این پرسش ساده رسید: بزرگ‌ترین منبع آبی که در تمامی خشکی‌ها در دسترس است چیست؟ جوابش بخارآب موجود در هواست. اما به چه طریق می‌توان رطوبت هوا را تبدیل به آب کرد؟ یکی از راه‌ها کاهش دما و دیگری فشرده کردن هوا به حدی است که دیگر امکان نگه‌داری مولکول‌های آب را نداشته باشد. اگر از جزئیات فنی و ترمودینامیکی این دو روش صرف‌نظر کنیم، می‌توان گفت که روش فشرده کردن هوا نسبتاً ساده‌تر و بهینه‌تر است. همان‌طور که می‌بینید، تغییر صورت‌مسئله فضای تازه‌ای برای ما باز کرد: فضایی که در آن یک منبع همیشگی برای تأمین آب وجود دارد. این بازتعریف صورت‌مسئله پیش‌زمینه‌ای برای ساخت دستگاه‌های آب اتمسفری شد که بعد از استفاده در واحدهای نظامی، کم‌کم برای استفاده‌های غیرنظامی هم به‌کار گرفته می‌شوند. علی‌رغم اینکه فناوری‌های به‌کاررفته در دستگاه‌های آب اتمسفری از دهه‌ها پیش در اختیار بوده‌اند، اما عدم بازتعریف صورت‌مسئله خلق این دستگاه‌ها را سال‌ها به‌تأخیر انداخته است.

دستگاه آب اتمسفری مورد استفاده در ارتش آمریکا، منبع Time.com

دستگاه آب اتمسفری در ارتش آمریکا، ازTime.com.

 

نمونه تجاری دستگاه آب اتمسفری با ابعاد 140x140x160 سانتیمتر. منبع Watergen.com

نمونهٔ تجاری دستگاه آب اتمسفری با ابعاد ۱۴۰x۱۴۰x۱۶۰ سانتی‌متر، از Watergen.com.

بازتعریف صورت‌مسئله، روش‌های متفاوتی دارد که در اینجا تنها به یکی از آن‌ها ــ که بازگشت به مبانی اولیهٔ مسئله و حذف جزئیات بود ــ پرداختم. از روش‌های دیگرِ بازتعریف صورت‌مسئله، می‌توان به جابه‌جایی میان تفکر سطح بالا و سطح پایین اشاره کرد: روشی که در آن تلاش می‌شود تا صورت‌مسئله به‌صورت جزئی کوچک از یک سامانه و یا بافت بزرگ دیده شود و سپس، با تصور شرایط مطلوب در کل، به بیان چگونگی شرایط مطلوب در جزء رسید. مثلاً در راستای هدف کاهش تصادفات رانندگی، نگاه سطح پایین به قوانین، مهارت‌های رانندگی، جاده‌ها، علائم و ایمنی خودروها می‌پردازد؛ نگاه سطح بالا ممکن است نفْسِ استفاده از خودرو برای جابه‌جایی، و یا سپردن رانندگی به انسان‌ها را ــ با توجه به کاستی‌های شناختی و واکنش نابهنگام در پیشامدها ــ زیر سؤال ببرد و طراحی یک سامانهٔ یکپارچه، متصل و هوشمند برای جابه‌جایی را پیشنهاد کند. چیزی که هدف نهایی فناوری خودروهای خودران است.

نباید فراموش کرد که بازتعریف صورت‌مسئله، یک روش علمی نیست که بتوان با یک رویهٔ ثابت از طریقش همیشه به بهترین نتیجه رسید. افزون بر این، صِرف اطلاع از روش‌های بازتعریف مسئله مهارت بازتعریف مسئله را ایجاد نمی‌کند. قطعاً تجربه نقش بزرگی در بهره‌گیری بهتر از بازتعریف مسئله بازی می‌کند.

این مطلب را هم‌رسانی کنید:

شاید این مطالب هم برای شما جالب باشد

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها