این یادداشت خلاصهای است از جستاری به همین عنوان، به قلم حمیدرضا عمارلو و بیژن آریانا، که در شمارهٔ ۳۸ نشریهٔ دستاورد در سال ۱۳۹۶ چاپ شده است. در این یادداشت یک گزاره بیان میشود که هنوز بهصورت علمی راستیآزمایی نشده و میتواند نقطهٔ شروع یک پژوهش علمی باشد.
هرچند طراحی به مفهوم عام در ایران همچون سایر تمدنهای کهن آسیا سابقهٔ طولانی دارد، اما نگاهی به طراحی به مفهوم معاصر آن، پس از شکلگیری تولید انبوه، نشاندهندهٔ آشفتگی و کممایگی طراحی معاصر ایرانی است. افزون بر این، پیچیدگی، پیوستگی و پایداری طراحی فضاها، سامانهها و اشیاء تاریخی ایرانی، در مقایسه با شرایط کنونی، بیانگر گسست از سنت طراحی در ایران و همچنین عدم درک درست از سنت پیشین طراحی در ایران امروز است. بنابراین، شاید بتوان گفت که بررسی شرایط فعلی طراحی در ایران بهصورت عمده با نگاه به ساختههای ایرانی در تاریخ معاصر امکانپذیر است و لزوماً نیازی به جستوجو در اعماق تاریخ ندارد. در این یادداشت، بهصورت خلاصه، چند رویکرد کلی در طراحی فضاها، سامانهها و محصولات ایرانی بههمراه نقاط ضعف و قوت آنها معرفی میشود. در ادامه، برای غلبه بر چالشهای موجود، چند پیشنهاد راهبردی داده میشود.
چرا طراحی برای هر کشوری مسئلهای راهبردی است؟
مصنوعاتی که در هر کشور ساخته میشوند و بهصورت کلی زندگی مادی، که یک جامعه برای خودش میسازد، تا حدود زیادی متأثر از طراحی است. آنچه ــ در قالب مصنوعات گوناگون و سایر چیزهایی که قابلیت طراحی دارند ــ ویژهٔ یک کشور طراحی شده است بهنوعی وسیلهای برای نشان دادن و شناساندن فرهنگ و هویت آن کشور به سایر کشورها است. حتی برخی عقیده دارند که بسیاری از هویتهای ملی در دنیای امروز برمبنای طراحی به معنای عام شکل گرفته است. برای مثال، زمانی که دربارهٔ کشور آمریکا سخن میگوییم، الگویی خاص در مورد مصنوعات، ساختمانها، پوشش و … مربوط به این کشور در ذهن ما تداعی میشود. متقابلاً دربارهٔ کشور ژاپن یا چین الگوی متفاوتی از نوع زندگی مادی آنها و تمام چیزهایی که قابلیت طراحی دارند در ذهن ما نقش میبندد.
رویکردهای طراحی در ایران
طراحی در سطح عملیاتی
اساس این دیدگاه در طراحی، بر رفع یک نیاز ــ بدون آنکه بهطور دقیق و موردی به تحلیل و بررسی گروه هدف بپردازد ــ استوار است. در این رویکرد، دیدگاه فلسفی، تاریخی، فرهنگی و درک اجتماعی از کاربران، چندان موردتوجه نیست و شرایط زندگی و رابطهٔ کاربر با بافتهای اجتماعی و اقتصادی او کمتر درنظر گرفته میشود. در واقع، این رویکرد بیشتر یک اقدام عملیاتی است که صرفاً، با نگاهی جمعی به موضوع، دنبال پاسخگویی به یک نیاز عمومی است. خودروهای ایرانی و پروژههای ساختمانی مسکونی و ارزانقیمت، مانند مسکن مهر، مثالهایی از این نوع طراحی هستند.
سمند، نمونهای از رویکرد طراحی عملیاتی
طراحی آرمانگرایانه
این رویکرد بهدنبال رجوع و بازسازی دورههای خاص تاریخی است که به عقیدهٔ آرمان موردنظر دوران شکوهمندی بودهاند. این رویکرد، با وجود آرمانگرایی، بیش از آنکه رو به آینده داشته باشد، رو به گذشته دارد. در این میان، با توجه به اهمیت بنیادین معماری ایران و همچنین غیبت بسیاری از هنرها در بخشی از تاریخ ایران، مصداق چنین رویکردی را بیشتر میتوان در معماری دید. بهعبارتدیگر، پیروان این دیدگاهِ طراحی چون مصداق برخی از شاخههای نو طراحی، مانند طراحی محصولات انبوه، را نمیتوانند در دوران تاریخی مطلوب خود بیابند، بیش از همهچیز بر معماری، که در نظام سنتی ایران هم حضور داشته است، تأکید دارند. بسیاری از بناهای دولتی، که بعد از انقلاب با تکرار الگوهای ظاهری معماری دوران صفویه ساخته شدهاند، از این رویکرد پیروی میکنند.
ورودی دانشگاه علم و صنعت، نمونهای از طراحی آرمانگرایانه
طراحی نوگرایی بومی
نوگرایی بومی، با قبول نوآوری در جهت حل مسائل جدید، سعی دارد تا راهحلهای موجود را بومیسازی کند و به کپیبرداری مستقیم و تکرار راهحلهایی که در خارج از ایران بهکار گرفته شدهاند نمیپردازد. نوگرایی بومی در تقابل با رویکرد آرمانگرایانه قرار دارد و بهصورت سطحی گذشتهگرا نیست. هرچند سعی میکند به نوعی هویت ایرانی دست یابد و راهحلهایی را که در دنیای جدید ارائه میشود با شرایط موجود ایران منطبق کند. این دیدگاه در سایر موضوعات، مانند نظامهای اقتصادی، نیز مطرح است؛ بهطور مثال، نظام اقتصادی کشور وسیعی همچون چین، علیرغم بهرهگیری از ساختار سیاسی و اقتصادی مختص خود، توانسته از اصول، قواعد و دانش روز اقتصاد در دنیا نیز در جهت بهبود ساختارهای خود و هماهنگی با سیستمهای جهانی استفاده کند تا بدین گونه خود را بهعنوان یکی از اقتصادهای موفق و تعیینکننده در سطح جهان مطرح کند. یکی از صنایعی که مثالهای نسبتاً موفقی از نوگرایی بومی را ارائه کرده است صنعت مواد غذایی است که تلاش کرده تا بسیاری از محصولات جهانی را با روش زندگی و ذائقهٔ ایرانی هماهنگ کند. برخی آثار شاخص معماری دههٔ پنجاه شمسی نیز از مثالهای خوب این رویکرد هستند.
موزهٔ هنرهای معاصر تهران و برخی دیگر از آثار شاخص معماری دههٔ پنجاه نمونههایی از رویکرد نوگرایی بومی هستند.
طراحی اجتماعی فناوری
این رویکرد به انسان و نیازهای او در ارتباط با سامانههای فناوری توجه دارد. علیرغم اینکه، مانند طراحی عملیاتی، چندان خود را در مسائل فلسفی و هویتی درگیر نمیکند، بهدلیل نگاه نزدیکش به انسان، بهرهگیری از دستاوردهای پژوهش طراحی و دادههای کیفی و عمیق، تأثیرگذاری قابلتوجهی دارد. علاوهبر نمودهای محدود عملی، این رویکرد در پژوهش طراحی در ایران نیز نمودهایی دارد؛ چراکه از اواخر دهۀ هفتاد شمسی، همزمان با فراگیرتر شدن پژوهش طراحی در سطح جهانی، تعداد بیشتری از دانشآموختگان طراحی در ایران فرصت این را پیدا کردند تا، با تجربهٔ پژوهش طراحی در دانشگاههای کشورهای توسعهیافته، دیدگاه پژوهشی را در آموزش طراحی ایران، که تا پیش از آن بیشتر برمبنای انتقال تجربهٔ عملی و کارگاهی بود، توسعه دهند. بسیاری از محصولات دیجیتال ایرانی، علیرغم گرتهبرداری از نمونههای خارجی، بهدلیل انجام کاربرپژوهی و توسعهٔ مداوم میتوانند در گروه طراحی اجتماعی فناوری گنجانده شوند.
برنامهٔ کاربردی اسنپ، علیرغم گرتهبردای اولیه از اوبر، بهدلیل تأثیر کاربرپژوهی و توسعهٔ مداوم نمونهای از طراحی فناوری اجتماعی محسوب میشود.
راهبردهایی برای تغییر
میتوان گفت تقریباً تمامی رویکردهای موجود طراحی معاصر ایران حداقل یکی از نقاط ضعف زیر را دارند، هرچند رویکردهای نوگرایی بومی و طراحی اجتماعی فناوری از وضعیت بهتری برخوردارند.
-
عدم انطباق با شرایط واقعی زندگی کنونی مردم ایران و نیازهای آنها که موجب مشکلات عملکردی میشود.
-
نبود یک نگاه راهبردی به آینده، یا به بیان دیگر ناتوانی در تصور وضعیت مطلوب، که مانعی بر سر نوآوری است.
-
عدم برخورداری از بار هویتی که آنها را متمایز کند، که مشکلی راهبردی برای ساختههای ایرانی است.
-
عدم برخورداری از معنای مشخص در پس طراحی، که بیشتر ساختههای طراحیشدهٔ ایرانی را بعد از مدتی فاقد ارزش و ماندگاری میکند. این مشکل در درازمدت باعث عدم پیوستگی و پایداری طراحی خواهد شد.
اگر بپذیریم که طراحی ازنظر تأثیرگذاری و حل مسائل جاری زندگی ما ایرانیان وضعیت مطلوبی ندارد و همچنین بپذیریم که مجموعهٔ آنچه در ایران «طراحی» نامیده میشود نتوانسته است یک هویت مشخص از طراحی متمایز ایرانی ایجاد کند، به راهبردهایی برای بهبود وضعیت موجود طراحی نیاز است:
-
سرمایهگذاری بر فلسفهٔ فناوری بومی: بحث دربارهٔ پاسخهای دستاول و ایرانی به چیستی فناوری، چیستی ارتباط ساختههای انسان با انسان و زیستن او، و چیستی طراحی. دو نقطهضعف اصلی در این محدوده وجود دارد: نخست، شناخت ما از دنیای مدرن و بهویژه غرب بیشتر برمبنای آنچه دنیای مدرن از دریچهٔ دید خود و با بیان خود به ما ارائه کرده است، نه شناختی که ما از دریچهٔ دید خودمان بهدست آورده باشیم؛ دوم، شناخت ما از نظام قدمایی یا سنتی خودمان بازهم عمدتاً از دریچهٔ دید غرب است، نه شناختی که خود ما با ابزار شناخت خودمان بهدست آورده باشیم.
-
نوآوری رادیکال و ایجاد تصویر مشخص و نو از آینده: در طراحی ایران، همچنان که فلسفهٔ فناوری شکل نگرفته، مدیریت نوآوری نیز وجود ندارد و حتی معنای نوآوری و اقسام آن ــ همچون نوآوری تکاملی و نوآوری دگرگونکننده ــ را بهدرستی در آموزش طراحی بیان نکردهایم. به همین سبب، هرگاه از نوآوری حرفی بهمیان میآید، ذهنها ناخودآگاه بهسراغ یک اختراع فناورانهٔ کاملاً بدیع میرود، درحالیکه نوآوری میتواند حتی درزمینهٔ اجتماعی یا عرضهٔ یک فناوری موجود در یک بستر جدید هم تعریف شود.
-
بومیسازیِ ابزار و روش طراحی، بهجای بومیسازی محصول طراحی: شاید، بیش از آنکه نیاز به طراحیهای جدید برای ایران داشته باشیم، باید در فکر ابزار و روندهای جدید برای طراحی در ایران باشیم. طیف وسیعی از روندها، رویکردها و روشهای پژوهش، تصمیمگیری و تحلیل، حتی خلاقیت، ابزارهایی نیستند که خودمان ساخته باشیم و یا حتی آنها را بومیسازی کرده باشیم. درحالیکه، اگر بخواهیم یک گام به جلوتر برداریم، باید به توانایی ابزارسازی دست یابیم. در واقع، باید برای ابزارسازی جرئت ساخت روندهای تحقیقاتیِ جمعآوری اطلاعات، تحلیل و غیره را نیز بهدست آورد.