آیا الگوی طراحانه اندیشیدن میتواند راهحلی برای مشکلات بزرگ امروز ما باشد؟ در چند نوشتهٔ کوتاه، سعی خواهم کرد در این زمینه ایدهپردازی کنم. توجه کنید که این نوشتهها بر مبنای دادههای علمی نیستند و بیشتر نقطهٔ شروعی برای زایش ایدههای جدید یا طرح پرسشهای محوری در این زمینهاند. این نخستین نوشته از این مجموعه است که به عدم توانایی ما در طرح صورتمسئلههای واقعی میپردازد.
نگاهی به محتوای آنچه در شبکههای اجتماعی فارسیزبان میگذرد بیندازید. فرقی نمیکند در کدام شبکه اجتماعی، و فرقی هم نمیکند دربارهٔ چه موضوعی. هرآنچه میبینید، یا بازتابِ باتأخیرِ موج محتوایی است که در فضای جهانیِ عمدتاً انگلیسیزبان تولید شده است، یا واکنشی دن کیشوتی به همان موج در جهت مخالف. مثلاً اگر بهدنبال مسائل محیطزیست هستید، یا در حلقهٔ افرادی قرار دارید که معتقدند بنا بر یافتههای علمی فعالیتهای انسانی موجب گرمایش کرهٔ زمین میشود، و یا در حلقهٔ افرادی که باور دارند این جریان در حقیقت یک توطئهٔ گلوبالیستی برای دسترسی به اهداف سیاسی است. اگر به کنش اقتصاد و جامعه علاقهمندید، ممکن است به معجزهٔ بازار آزاد در تولید میلیونها دز واکسن برای آمریکا و شکستناپذیری این سیستم ایمان آورده باشید. و یا برعکس، برایتان مثل روز روشن باشد که بازار آزاد در ارائهٔ خدمات بهداشتی به مردم ثروتمندترین کشور دنیا، که یکی از بیشترین مرگومیرها و ابتلاها را در بین کشورهای توسعهیافته را به نام خود ثبت کرده، شکست خورده است. حتی امواجی که بومی بهنظر میرسند، مثل اتهام تجاوز یک شخص مشهور، کپی ناقص امواج مشابه جهانی و یا، بهتر بگوییم، فضای انگلیسیزبان هستند. حتی گروههای اجتماعی جامعهٔ ایران، که ممکن است محافظهکار و سنتی بهنظر برسند هم، از این کپیبرداری مستثنا نیستند. مخالفت با واکسن، محصولات کشاورزی تراریخته، و داروهای بهاصطلاح شیمیایی سالهاست که در میان مسیحیان محافظهکار رایج است.
دو الگوی غالب در فضای عمومیِ اندیشهٔ ایران وجود دارد. الگوی اول این است که تقریباً هیچوقت موجی از محتوا، یا، بهتر بگوییم، یک ابَربحث را از درون تولید نمیکنیم. حتی واکنشمان ــ به موضوعات درونی و بومی ــ کپیبرداریِ گاه نامربوط از واکنش فضای جهانی است. مثلاً واژهها و مفاهیمی را از محتوای کنش سیاهپوستان و سفیدپوستان آمریکایی میگیریم و به کنش مهاجران افغان و مردم ایران، که از اساس طبیعت متفاوتی دارند، تعمیم میدهیم. طرح مسئلهٔ ما اصیل نیست. ناخودآگاه، صورتمسئلههای خودمان را همان صورتمسئلههای دیگران میدانیم.
الگوی دوم این است که، به پیروی از همان فرهنگ جهانی، برای هر بحثی دو قطب نظری در نظر میگیریم. مثلاً قطب نظری اول میگوید که برای جلوگیری از تغییرات اقلیمی باید از سوختهای فسیلی بهسمت انرژیهای تجدیدپذیر برویم. قطب نظری دوم به تأثیر فعالیتهای انسانی در تغییرات اقلیمی تردید دارد و صنعت نفت و گاز را پیشران اقتصاد میداند. اما شاید نظراتی بین این دو قطب هم وجود داشته باشند. مثلاً شاید گسترش استفاده از گاز طبیعی یک راهحل میانه باشد؛ هم تأثیرات زیستمحیطی کمتری نسبت به سایر سوختهای فسیلی دارد، و هم جایگزینی آن با سایر منابع انرژی آلاینده با سرعت بیشتر و هزینهٔ کمتر اجتماعی و اقتصادی مقدور باشد. به این معنی که، در زمان کمی که بسیاری معتقدند برای نجات کرهٔ زمین باقیمانده است، جایگزینی آن واقعبینانهتر از سایر منابع انرژی باشد. دنیای پیچیدهٔ امروز ما، بیش از اینکه به دو نقطهٔ سیاهوسفید شبیه باشد، مانند یک طیف رنگی است. راهحلهای واقعی برای مسائل امروز ما هم طیفیاند.
یکی از ایرادهای بزرگ این الگوهای صلب و غیرخلاقانهٔ ذهنی ما عدم تواناییِ یافتن، طرح و حل مسائل واقعی ایرانی است. ایراد دومْ دنبالهروی از جوامعی است که ویژگیها، اهداف و منافع متفاوتی با ما دارند. تصور کنید، هنگام رانندگی تنها تلاش کنید، بدون توجه به موقعیت خودتان، تمام تصمیمگیریها و واکنشهای رانندهٔ خودروی روبهرویی را تقلید کنید. احتمال تصادف شما قطعاً زیاد خواهد بود.
طرح صورتمسئلههای واقعی یکی از اولین پیشنیازهای حرکت ما بهسمت حل مسائل امروز ماست. برای رسیدن به الگوهای فکریای که توانایی طرح این صورتمسئلهها را داشته باشند، تردید در هرآنچه میاندیشیم و باور داریم ضروری است. و این تردید تنها به باورهای قدیمی یا سنتی محدود نمیشود. در واقع، در دنیای امروز، تردید در باورهای قدیمی کار سختی نیست و حتی خودش تبدیل به یک کلیشهٔ جدید شده است. این تردید در باورهای نو و رایج و موجهای سهمگین جهانی است که بسیار چالشبرانگیز و دشوار است.
سلام
سوالی دارم! در کشورهای توسعهیافته طرح مسائل توسط کدام قشر انجام میشود؟ آیا عامه مردمی نقشی در طرح و بسط صورت مسائل و جستوجو برای راهحل آنها دارند؟
درود! من در جایگاهی نیستم که پاسخ قطعی بدهم اما فکر میکنم در همه جوامع افرادی هستند که نقش راهبری برای بقیه بازی میکنند، یا صدایشان به دلیل قدرت سیاسی یا رسانه ای بیشتر شنیده می شود و یا در فضاهای فکری مثل دانشگاهها ، اتاقهای فکر و یا شرکت های تاثیر گذار حضور دارند. احتمالا طرح مساله بیشتر توسط همین گروه راهبر انجام می شود.