نوهنر،[1]
آرت نووُ یا به تلفظ فرانسوی «اَق نووُ» (Art Nouveau). چنانکه در فرانسه، انگلستان و ایالات متحدهٔ آمریکا شناخته میشود، جنبشی بینالمللی بود که از سالهای ۱۸۸۰ تا ۱۹۱۴ بر عرصههای طراحی و زیباییشناسی سیطره داشت. جنبشهای هنری معادل و همروزگار آن در آلمان «یوگِندِستیل»[2]
Jugendstil: سبک جوان. و در اتریش «زتسهسیوناشتیِل»[3]
سبک انشعاب (Secessionsstil)، همچنین مشهور به «انشعاب وین» (Vienna Secession). نامیده میشدند. همچنین جنبشهای دیگری در سراسر اروپا، خصوصاً در لهستان، همچنین جنبشهای دیگری در سراسر اروپا، خصوصاً در لهستان، کشورهای منطقهٔ اسکاندیناوی، اسکاتلند، بلژیک و هلند ــ هر یک با تعیّنات و ویژگیهای شاخص ملی خود ــ نفوذ نیرومندی یافته بودند. نوهنر، بااینکه ریشه در خاک اروپا داشت، در سراسر دنیا منشأ اثر بود.
هنرمندان و طراحان جنبش نوهنر رو به رهیافتی آوردند که از بازیابی[4]
recycling. صورتهای سبکپردازانهٔ موجود [و تقلید از فرمهای معماری و طراحی ادوار گذشته][5]
برگرفته از دایرهالمعارف هنر. سر بازمیزد. آنها اغلب از ‹طبیعت› اقتباس موضوعی داشتند، اما با دو رهیافتِ اساساً متفاوت به آن میپرداختند. رهیافت نخستْ بازپردازی سطح اشیاء[6]
reinterpreting the surface of an object. بود. برای مثال، بدنهٔ یک کوزه، جلد یک کتاب یا نمای یک ساختمان ــ با شکلهای مسبّک، انداموار و منحنی[7]
stylized, organic, and curvilinear. ــ که به شاخوبرگ و گلوبته میمانستند. هنرمندان و طراحان جنبش نوهنر، بهرغم بیان دیداریِ تزیینمحور و انداموارشان، از مفاهیم سنتیِ (←) تزیینیای که به آرایش سطوح محدود باشد روی گرداندند و درعوض به تزیین چنان نگریستند که انگار روحِ کلیّت طرح است. رهیافت دوم دیدگاهی علمیتر اختیار کرد و در اصول انداموارِ بنیادین کندوکاوی عمیقتر داشت. این تحلیلِ کمابیش ساختگرا (← ساختگرایی) هم منتج به زبان دیداری سادهتر و فرمیتری شد، که میتوان آن را پیشزمینهٔ رهیافتهای کارکردگرایانه به طراحی دانست (← کارکردگرایی).
نوهنر از یکپارچهسازی فرمهای متعدد هنری و گفتمان دوسویه میان هنرها و (←) پیشهها[8]
crafts. تجلیل و حمایت میکرد. در آلمانی به نتیجهٔ این «گِزامْتکونْسْتوِرک»[9]
gesamtkunstwerk. میگویند، یعنی کار هنری تمامعیار. هنرمندان و طراحان نوهنر، مشتمل بودند بر معماران، طراحان داخلی، نقاشان، طراحان گرافیک، طراحان جواهرات، طراحان مد، و طراحان محصول، که آن زمان «هنرکار»[10]
artisan. خوانده میشدند. آنها کوشیدند تا همهٔ رشتههای هنر و طراحی را ــ فارغ از دستهبندیهایی چون «والا» یا «مبتذل»، «زیبا» یا «کاربردی» ــ در هم آمیزند. ازهمینرو، خود را وقف ارتقاء «کاردستی»ها[11]
craftworks. کردند. آنهم نهفقط با طراحی اشیاء روزمرهٔ پیشپاافتاده، چنانکه جنبش (←) هنرها و پیشهها معمول میداشتند، بلکه با صرف همان اندازه مداقهٔ زیباییشناسانه در اعلانها،[12]اعلان (poster) آگهی مکتوب و مصوری است، با ابعاد حدوداً ۵۰در۷۰ سانتیمتر، که قابل چاپ و تکثیر و نصب است. ــ … Continue reading تبلیغات کوچک و نشانوارههایی که طراحی میکردند.
در آلمان، اصطلاح ‹یوگِندِستیل› نخستین بار در وصف سبک انتشارات «یوگِند» ــ به معنای جوانی ــ معرفی شد. این انتشارات در ۱۸۹۶ شروع به کار کرد. بهدنبال صورتهای نوینی از بیان، یوگِند درصدد کشف رهیافتی آزاد درزمینهٔ طراحی بود. این مجله بهرهای از (←) نویسهنگاری[13]
typography. منسجم یا (←) صفحهآرایی[14]
layout. یکسانی نداشت و در آن هر شمارهاش با ظاهری متفاوت منتشر میشد. و بهسان بستری برای شکلگیری یک (←) زیباییشناسی تازه، الهامبخش هنرمندان، طراحان و معمارانی چون اُتو اِکمان،[15]
Otto Eckmann (1865-1902). ریچارد ریمِرشمید،[16]
Richard Riemerschmid (1868-1957). یولیوس دیتس،[17]
Julius Diez (1870-1957). برونو پل،[18]
Bruno Paul (1874-1968). پیتر بیهرنس[19]
Peter Behrens (1868-1940). بود که فرمهای گلدار و پیچان را بیشتر در کارشان جای دادهاند.
برلین، مونیخ، دارمشتات، و وایمار پایگاههای پیدایش یوگِندِستیل آلمانی بودند. انجمنهای درحالظهور هنرمندان، گروههای «انشعاب»،[20]
the “secessionists”: زتسهسیونیستها. مطبوعات خصوصی، کارگاههای صنایعدستی هنرکاران از این زیباییشناسی جدید استقبال کردند و توسعهاش دادند. اولین انشعابها در مونیخ و برلین ۱۸۹۲ در اعتراض به هنر رسمی فرهنگستان تشکل یافتند. در ۱۸۹۸، هرمان اوبریست،[21]
Hermann Obrist (1862-1927). برنهارد پنکوک،[22]
Bernhard Pankok (1872-1943). برونو پل، آوگوست اِندِل،[23]
August Endell (1871-1925). ریچارد ریمِرشمید، و پیتر بیهرنس «مجموعه کارگاههای هنرها و پیشهها»[24]
the Vereinigte Werkstätten für Kunst und Handwerk. را در مونیخ پایه گذاشتند، که در آنها محصولات خانگی مرغوب دستساز تولید میشد. این مجموعه در ۱۹۰۷ با «کارگاههای هنرکاران درسدن»[25]
Dresdner Werkstätten für Handwerkskunst. ادغام شد. درنتیجه «کارگاههای آلمانی»[26]
Deutsche Werkstätten. پدید آمد، که از توان تولید انبوه آثاری مرغوب برخوردار بودند (← انجمن پیشهوران آلمان).[27]
Deutscher Werkbund.
در دارمشتات ۱۸۹۹، ارنْست لودویگ، دوک اعظم هسه،[28]
Grand Duke Ernst Ludwig of Hesse (1868-1937). یوزف ماریا اُلبریش[29]
Joseph Maria Olbrich (1867-1908). و پیتر بیهرنس را دعوت کرد تا یک جمعیت از هنرمندان برای اقامت در ماتیلدِنش گردآورند. هنرمندان این جمعیت به طراحی و تجهیز خانههای آپارتمانی، هنرگاهها،[30]
studios. و یک تالار نمایشگاهی بزرگ در ماتیلدِنش[31]
Mathildenhçhe. پرداختند و آن را بدل به یکی از مهمترین مراکز یوگِندِستیل کردند. در وایمار ۱۹۰۲، هانری وانده ولدهٔ[32]
Henry van de Velde (1863-1957). بلژیکی مشاور صنایعدستی شد. او با طراحی ساختمانی برای آموزشگاه هنرها و پیشهها نسخهٔ کاربردیتری از یوگِندِستیل را بنیان نهاد. همین ساختمان بود که بعدها آموزشگاه (←) باوهاوس نام گرفت. مراکز دیگر نوهنر، علاوهبر آلمان، در فرانسه، بلژیک، انگلستان، اسکاتلند، اتریش و آمریکا پدید آمدند.
اصطلاح «آرت نووُ» از نام نگارخانهٔ تاجر آثار هنری، زیگفرید بینگ،[33]
Siegfried Bing (1863-1905). در فرانسه، گرفته شده است. دامنهٔ نوهنر در پاریس عمدتاً در تقابل با آموزشگاه هنرهای زیبا ــ اکول ده بوزار ــ[34]
École des Beaux-Arts. گسترده شد. هکتور گیمار[35]
Hector Guimard (1867-1942). آنجا، به این سبک، ورودی متروی پاریس را طراحی کرد، که هنوز یکی از بهترین نمونههای سبک نوهنر است؛ آنری دو تولوزـلوترِک،[36]
Henri de Toulouse-Lautrec (1864-1901). آلفونس موشا،[37]
Alphonse Mucha (1860-1939) .تلفظ نام خانوادگی او در فرانسه «موشا» و در زادگاهش چک «موخا»ست. تئوفیلـالکساندر اشتاینلن،[38]
Théophile-Alexandre Steinlen (1859-1923). و ژول شِره[39]
Jules Chéret (1836-1932). به توسعهٔ روشهای جدیدی برای طراحی اعلان پرداختند و رنه لالیک[40]
René Lalique (1860-1945). شیشههای عطر، چراغها، گلدانها، و جواهرآلاتی با نقشمایههای سنجاقک و جیرجیرک طراحی میکرد. در فرانسه، شهر کوچک نانسی ــ جایی که هنرمندان شیشهگر، اُگوست و آنتونا دُم[41]
Auguste Daum (1853-1909) and Antonin Daum (1864-1930). و امیل گَلی،[42]
Émile Gallé (1846-1904). بیان بسیار نمادینی از نوهنر را گستراندند ــ نیز به مرکز مهمی برای این جنبش مبدل شد. بلژیک، با گروههای هنریای چون «لو وانْت» و «لا لیبِرتی استتیک»،[43]
Le Vingt and La Liberté Esthétique. از همان اوایل سالهای ۱۸۸۰، قطب مترقیای از کنشهای هنری و طراحانهٔ این سبک بهحساب میآمد. ویکتور هورتا[44]
Victor Horta (1861-1947). یکی از اولین و تأثیرگذارترین معماران نوهنر بود. او مواد و مصالح امروزین انقلاب صنعتی ــ مانند تیرآهن و شیشه ــ را، با تزیین انداموار، جوری در سازههای بزرگ ترکیب میکرد که گویی گیاهانِ از زمین روییده بودند. هورتا، ضمناً با طراحی مبلمان و نقاشیهای دیواری، بین طراحی ساختمانی و تزیین چنان همبستگیای بهوجود میآورد که ساختمان، نمای آن، و آرایهٔ داخلیاش کاملاً درهمآمیخته و مرکب مینمودند.
اما در بریتانیا مسیر بسیار متفاوتی پیش گرفته شد. زبانِ فرمی جدیدی در چاپ و طراحی کتاب از سالهای ۱۸۸۰ شروع به پدیدار شدن کرد. با بهرهگیری و تأثیرپذیری از سنت هنرها و پیشهها و باسمههای چوبی ژاپنی، اوبری برسلی[45]
Aubrey Beardsley (1872-1898). سبکی گرافیکی باب کرد که فرمهای مواج، انداموار، و منحنیاش ملهم از طبیعت بود. در همین زمان، گروهی از معماران و هنرمندان در گلاسگو اسکاتلند در حال توسعهٔ زبان فرمیِ کارکردگرایانهای بودند که از مشخصاتش چیرگی رنگمایههایی خنثی چون سیاه و سفید بود، با اندکی تزیین. آنها، به رهبری طراحی به نام چارلز رِنی مکینتاش،[46]
Charles Rennie Mackintosh (1868-1928). مکتب هنری گلاسگو را تشکیل دادند ــ که بیش از هر چیز بهواسطهٔ فرمهای هندسی و نواحی مسطح با خطوط ظریف افقی و عمودی شناخته میشود.
در ۱۸۹۷، گوستاو کلیمْت،[47]
Gustav Klimt (1862-1918). کولومَن موزر،[48]
Koloman Moser (1868-1918). و اتو واگنِر[49]
Otto Wagner (1841-1918). انجمن هنری جدیدی بنیان نهادند که در وین ‹انشعاب› (زتسهسیون) نامیده میشد و به کانون جنبش نوهنر اتریش تبدیل شد. آنها از بیان دیداریِ فرمیای بهره میگرفتند که خطوط و زوایای بارز از مشخصاتش بودند. این ویژگیها تا حدی متأثر از کارهای مکینتاش در گلاسگو بود. در ۱۹۰۳، «کارگاههای وینی»[50]
Wiener Werkstätte. از گروه انشعاب وین پدید آمد.
در آمریکا هم، جنبش نوهر با شیشهکاریهای منقوش و دمیده، سرامیکها و جواهرآلاتی، که طراحشان لوئیس کامفرت تیفانی[51]
Louis Comfort Tiffany (1848-1933). بود، تجسم مییافت.
مآخذ:
-
Eschmann, Karl. Jugendstil: Ursprünge, Parallelen, Folgen. Gçttingen: MusterSchmidt, 1991.
-
Greenhalgh, Paul. Art Nouveau, 1890–1914. New York: Harry N. Abrams, 2000.
-
Sembach, Klaus-Jürgen. Jugendstil: Die Utopie der Versçhnung. Cologne: Taschen, 1990.
← زینت.
—
مؤلف: پِترا آیزِله | Petra Eisele
مترجم و ویراستار: علیرضا راستین کیا
پانوشتها[+]
↑1 |
آرت نووُ یا به تلفظ فرانسوی «اَق نووُ» (Art Nouveau). |
---|---|
↑2 |
Jugendstil: سبک جوان. |
↑3 |
سبک انشعاب (Secessionsstil)، همچنین مشهور به «انشعاب وین» (Vienna Secession). |
↑4 |
recycling. |
↑5 |
برگرفته از دایرهالمعارف هنر. |
↑6 |
reinterpreting the surface of an object. |
↑7 |
stylized, organic, and curvilinear. |
↑8 |
crafts. |
↑9 |
gesamtkunstwerk. |
↑10 |
artisan. |
↑11 |
craftworks. |
↑12 |
اعلان (poster) آگهی مکتوب و مصوری است، با ابعاد حدوداً ۵۰در۷۰ سانتیمتر، که قابل چاپ و تکثیر و نصب است. ــ واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی. |
↑13 |
typography. |
↑14 |
layout. |
↑15 |
Otto Eckmann (1865-1902). |
↑16 |
Richard Riemerschmid (1868-1957). |
↑17 |
Julius Diez (1870-1957). |
↑18 |
Bruno Paul (1874-1968). |
↑19 |
Peter Behrens (1868-1940). |
↑20 |
the “secessionists”: زتسهسیونیستها. |
↑21 |
Hermann Obrist (1862-1927). |
↑22 |
Bernhard Pankok (1872-1943). |
↑23 |
August Endell (1871-1925). |
↑24 |
the Vereinigte Werkstätten für Kunst und Handwerk. |
↑25 |
Dresdner Werkstätten für Handwerkskunst. |
↑26 |
Deutsche Werkstätten. |
↑27 |
Deutscher Werkbund. |
↑28 |
Grand Duke Ernst Ludwig of Hesse (1868-1937). |
↑29 |
Joseph Maria Olbrich (1867-1908). |
↑30 |
studios. |
↑31 |
Mathildenhçhe. |
↑32 |
Henry van de Velde (1863-1957). |
↑33 |
Siegfried Bing (1863-1905). |
↑34 |
École des Beaux-Arts. |
↑35 |
Hector Guimard (1867-1942). |
↑36 |
Henri de Toulouse-Lautrec (1864-1901). |
↑37 |
Alphonse Mucha (1860-1939) .تلفظ نام خانوادگی او در فرانسه «موشا» و در زادگاهش چک «موخا»ست. |
↑38 |
Théophile-Alexandre Steinlen (1859-1923). |
↑39 |
Jules Chéret (1836-1932). |
↑40 |
René Lalique (1860-1945). |
↑41 |
Auguste Daum (1853-1909) and Antonin Daum (1864-1930). |
↑42 |
Émile Gallé (1846-1904). |
↑43 |
Le Vingt and La Liberté Esthétique. |
↑44 |
Victor Horta (1861-1947). |
↑45 |
Aubrey Beardsley (1872-1898). |
↑46 |
Charles Rennie Mackintosh (1868-1928). |
↑47 |
Gustav Klimt (1862-1918). |
↑48 |
Koloman Moser (1868-1918). |
↑49 |
Otto Wagner (1841-1918). |
↑50 |
Wiener Werkstätte. |
↑51 |
Louis Comfort Tiffany (1848-1933). |